همای رحمت بر شانه معتادان

ساعت 9 شب است که به کمپ ترک اعتیاد «همای رحمت» در یکی از روستاهای اطراف شهریار به‌نام توپراق تپه می‌رسیم. تعدادی مرد پشت در سیمی دوم اطراف حوض نشسته‌اند، مناجات می‌خوانند و آمین می‌گویند.

همای رحمت بر شانه معتادان

آرمان در گزارشی نوشت: ساعت 9 شب است که به کمپ ترک اعتیاد «همای رحمت» در یکی از روستاهای اطراف شهریار به‌نام توپراق تپه می‌رسیم. تعدادی مرد پشت در سیمی دوم اطراف حوض نشسته‌اند، مناجات می‌خوانند و آمین می‌گویند. قفل در دوم هم باز می‌شود و همایون نوروزیان، مدیر کمپ ترک اعتیاد همای رحمت و کارکنان این مرکز که روزی مصرف‌کننده موادمخدر بوده‌اند و اکنون در این موسسه شاغل هستند به گرمی استقبال می‌کنند. ماجرا از ترک اعتیاد پسر همایون نوروزیان ازسال 86، شروع شده است. همایون نوروزیان که پیش از این فرماندار، مدیرکل بهزیستی ایلام و مدیر کل توانبخشی جانبازان بود به همراه همسرش فخری نوروزیان نذر می‌کنند در صورت رهایی پسرشان از اعتیاد هر چه دارند صرف کمک به همدردان پسرشان کنند. اکنون به گفته خودشان خانواده بزرگ همای رحمت را تشکیل داده‌اند و طی این هفت سال به ترک اعتیاد عده زیادی از کودک دوساله، 9 ساله و 11 ساله گرفته تا مردان بزرگ کمک کرده اند، با هر رهجو گریه کرده‌اند و روزهای خوشی مانند ازدواج و اشتغال برای آنها رقم زده‌اند. رهجویان 21 تا 28 روز در کمپ ترک اعتیاد که در آن از روش NA استفاه می‌شود، می‌مانند و پس از اتمام دوره یا به خانواده برمی گردند یا به مرکز بین‌راهی دیگری در تهران منتقل می‌شوند. آقای نوروزیان معتقد است بیکاری مهم‌ترین عامل لغزش معتادان است به همین دلیل، کارگاه‌های آموزشی در نزدیکی کمپ قرار دارد تا رهجویان در برخی فنون آموزش ببینند.
سرنگ در دست و دیوار انکار بلند بود
هنگامی که در خواست می‌کنم با چند نفر از ساکنان کمپ صحبت کنم، مردی که چند دقیقه پیش وارد اتاق شده بود و قصد داشت چند دقیقه دیگر با همسرش برای تفریح بیرون برود، پیشنهاد می‌کند با او حرف بزنم. به نظر نمی رسد در کمپ زندگی کند و درحال ترک باشد. با تعجب نگاهش می‌کنم. می‌گوید: من از بهبودیافتگان هستم. اسمش ناصر است و 31ساله. بعد از دیپلم مصرف موادمخدر را با تجربه‌کردن آن میان دوستانش شروع می‌کند و به قول خودش در 26 سالگی ماده مخدری نبود که او تجربه نکرده باشد. ناصر که شش سال است پاک است، در رابطه با آن روزها می‌گوید: خانواده‌ام متوجه اعتیاد من شده بودند اما، دیوار انکارمان بلند بود، سرنگ توی دستم بود و اعتیادم را انکار می‌کردم. تک‌پسر بودم و برای مادرم پذیرش اعتیاد من سخت بود. در هر جمعی که از اعتیاد صحبت می‌شد با ناراحتی آن جمع را ترک می‌کردم. او می‌گوید 100 بار اقدام به ترک با روش‌های مختلف مانند ساندیس‌درمانی و مامان‌درمانی کرده است! با تعجب می‌پرسم ساندیس درمانی؟ دیگران که با این روش آشنا هستند می‌خندند، ناصر می‌گوید: بله، مادرم چندین پاکت آبمیوه گرفته بود می‌گفت اگر چند روز این آب‌میوه‌ها را بخوری پاک می‌شوی! ناصر سرانجام به کمپ ترک اعتیاد همای رحمت می‌آید و به او می‌گویند به روش NA که در آن از هیچ دارویی استفاده نمی‌شود او را ترک می‌دهند. روش بدون دارو را باور نمی‌کند و 200 قرص متادون در بالش خود به کمپ می‌آورد و مخفیانه آنها را مصرف می‌کند تا اینکه می‌فهند و او را اخراج می‌کنند. مدتی مصرف را ترک می‌کند اما، بیکار می‌ماند و پس از یک سال دوباره مصرف مواد را شروع می‌کند. اکنون از آخرین باری که به کمپ آمده است شش سال می‌گذرد، ازدواج کرده است و یک سال است حتی سیگار را هم ترک کرده. ناصر یک‌بار اقدام به خودکشی می‌کند و خود را از بالای پل عابر پرت می‌کند اما، روی یک موتور می‌افتد و زنده می‌ماند. او می‌گوید: پس از آمدن به کمپ متوجه شدم کسانی هستند که ما را دوست دارند برای ما کار می‌کنند و به ما اعتماد می‌کنند. مادرم روزی دوست نداشت من زنده باشم، اینجا برای خانواده‌ها نیز جلسه می‌گذارند که چگونه ما را بپذیرند.
آنجا فقط تو را می‌زنند
ناصر که اتاق را ترک می‌کند، محمد که 18 روز است به کمپ آمده وارد می‌شود. او دو برادر دارد، برادر بزرگ‌تر دو سال است که پاک است و پایش را هنگام تزریق بر اثر سوختگی در آتش از دست داده است اما ، برادر کوچک‌تر به گفته خود محمد همچنان در عذاب است. پدر محمد نیز مصرف‌کننده بوده است. او می‌گوید: موادمخدر همیشه در خانه ما بود، پس از فوت پدرم من و برادرهایم فکر کردیم با مصرف مواد بزرگ می‌شویم. او که 33 سال دارد، پس از دو سال پاک بودن، مصرف را دوباره شروع می‌کند اما، این بار وضعیت مانند گذشته نیست؛ ازدواج کرده و یک دختر دارد. از او می‌پرسم رابطه ات با همسر و فرزندت هنگام مصرف چگونه بود؟ می‌گوید: رفتار؟ و گریه می‌کند. ادامه می‌دهد: هرچه پول داشتیم خرج کردم، هر روز از اثاث منزل کم می‌شد. محمد که از اعتیاد خود رنج می‌برده و به دنبال راهی برای ترک بوده، پیش از این به کمپ ترک اعتیادی دیگری رفته بود؛جایی که تنها یک شب او را نگه می‌دارند و فردا او را می‌اندازند بیرون. او در رابطه با آن شب می‌گوید: وقتی پایت را به آنجا می‌گذاری کسی با تو صحبت نمی کند؛ فقط می‌زنند. مرا به اتاق سم‌زدایی انداختند که آنقدر کثیف بود که نمی‌شد دوام آورد. یک کاسه عدسی ته یک دیگ بزرگ می‌ریختند و همه به دیگ حمله می‌کردند. یک نفر گفت تشنه هستم و گفتند: آب می‌خواهی؟ او را بیرون بردند و آنقدر زدند که زانویش خرد شد. محمد ادامه می‌دهد: صبح مرا بلند کردند و گفتند سنت نداری برو بیرون، می‌پرسم: سنت؟ می‌گوید: منظورشان شهریه است؛ هر کسی هم که پولی ندارد به ازای آن جیبش را خالی می‌کنند، لباس و کفش او را در می‌آورند و او را بیرون می‌اندازند.
پدرم به مادرم می‌گفت تو مقصری و برعکس
نامش فرهاد است و 31 ساله، از بدو ورودش جای زخم‌های صورت و دست‌هایش توجه همه را جلب می‌کند. او از 17 سالگی مصرف را با حشیش شروع کرد و به تریاک و کراک رسید. روزی پدرش از خانه بیرون می‌رود، مامورها را خبر می‌کند و او را به کمپ ترک اعتیاد اجباری در شورآباد می‌برند. در رابطه با زخم بزرگی روی صورتش می‌گوید: می‌خواستم رگ گردنم را بزنم، تو حال خودم نبودم و به صورتم کشیدم. از چگونگی برخورد خانواده‌اش می‌پرسم که ادامه می‌دهد: بچه آخر بودم و چیزی نمی گفتند. پدرم به مادرم می‌گفت تو مقصری و برعکس. برای پول گرفتن از آنها خودزنی می‌کردم. در ادامه با یکی از کارکنان که نامش ولی است و در سال‌های دور مصرف‌کننده بوده به بخش‌های مختلف کمپ می‌رویم که اتاق سم‌زدایی، مددکاری، آسایشگاه و آشپزخانه را نشان می‌دهد.
وضعیت برای زنان بدتر است
پس از بازدید از کارگاه کفاشی، خیاطی و کنتور به باغ کناری می‌رویم. فخری نوروزیان، همسر آقای نوروزیان که همه او را مادر صدا می‌زنند در آنجا منتظرمان است. او تجربه کار در بهزیستی را داشته است و مدتی نیز کمپ زنان همای رحمت را اداره می‌کرده است. او از تجربه خود در رابطه با زنان معتاد می‌گوید: اجتماع مردان را راحت تر می‌پذیرد؛ زنان وقتی بهبود پیدا می‌کنند، خانواده آنها را قبول نمی کند و انگ بدنامی می‌خورند و به آنها می‌گویند تو مایه آبروریزی هستی. از او در رابطه با چرایی توقف فعالیت کمپ زنان می‌پرسم که ادامه می‌دهد: کمپ زنان پر شده بود و نمی دانستیم با آنها چه کار کنیم. جایی نبود که پس از بهبودی به آنجا بروند. به بهزیستی پیشنهاد کردم خانه‌ای سه طبقه شامل دو طبقه کارگاه و یک طبقه محل خواب را برای این کار اختصاص دهند که این کار را نکردند. خانم نوروزیان از قرص‌های لاغری و زیبایی می‌گوید که از علت‌های مهم روی آوردن زنان به اعتیاد است، زنان جوانی که با وعده لاغر شدن یا چاق شدن تشویق به مصرف قرص شیشه می‌شوند. به گفته او، وضعیت برای زنانی که همسر معتاد دارند بهتر نیست، مردان به دلیل اینکه زنان طلاق نگیرند یا آنها را سرزنش نکنند همسران خود را معتاد می‌کنند. خانم و ‌آقای نوروزیان تا جایی که بتوانند بهبودیافتگان را سر و سامان می‌دهند، برای آنها مسکن، ازدواج و اشتغال ایجاد می‌کنند اما، بر این عقیده اند که وضعیت با کمک دیگر نهادها می‌تواند بهتر از این باشد.
 
مطالب مرتبط

    [{article_score_num} :1
    [{article_score} :9 از 10]
    {article_score_pls} :

    تصاویر این صفحه
    تنظیمات
    این پرونده را به اشتراک بگذارید :
    Facebook Twitter Google LinkedIn

    یادداشت کاربران
    درج یک یادداشت :
    نام کاربری :
    پست الکترونیکی :
    وب :
    یادداشت :
    کد امنیتی :
    3 + 5 = ?